دلبـــــندم نازنیــــن زهـــــــــرادلبـــــندم نازنیــــن زهـــــــــرا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

نازنين ♥ زهـــــراي ♥ من

شيرين كاريات

سلام با توجه به اصرار هاي عمه زهرا امروز يه سري از شيرين كاري ها و حرفات و مي نويسم خب اول از همه دختر خشگلم اينقد شيرين شدي كه نگوو.. با اينكه خيلي ازم انرژي ميگيري و روزا خواب بعد ازظهر به خاطر شيطوني هاي خانوم تعطيله .. با اينكه شباا تا صبح 10 بار تو خواب مي گي مامان و من و از خواب بيدار مي كني  اما عاشقتم دلم مي خواد همه لحظه ها كنارم باشي مجبورم مي كني بشينم كنارت و سي دي هايي كه برات خريدم همه كارتون و شعرهاي بچه گونست باهات تماشا كنم تازه شعرها رو هم بايد بايد  همخوني كنم ورگرنه شما عصباني مي شين تازه خودتونم پا ميشين حركات موزون  اي جوووون كه دل مامان برات ضعف ميره ازون لپاي خشگلت كه بوس ميدم تند تند بم بر...
17 دی 1391

عكس هاي چابكسر و زيباكنار

  دختر گلم اينم عكس هاي نازت سري اول واسه 5 شنبه است كه بابا بردمون زيباكنار سري دوم هم واسه چابكسر كه با بابا و پدرجون اينا رفته بوديم       اينا عكس هاي چابكسر                         اينام عكساته تو خونه عزيزجون   ...
17 دی 1391

تولد رارا

الهی خاله قربونت بره دیروز یه جشن کوچیک واسه تولدم گرفتیم زهرا خانوم هم بودن الهی دورت بگردم که به خالت میگی رارا من نمیدونم چرا مامان و بابا و عزیز رو درست میگی اما سر من که میرسه جای سارا میگی رارا عیبی نداره شیرین زبون من اینم چند تا عکس تولد و چند تا عکس قبلی       چه عینک قشنگی بابا با کلاس     با کی حرف میزنی شیطونک؟؟؟؟؟؟   ...
13 دی 1391

عکس های جدید عسلم

  زهرای خشگلم روز به روز شیرین تر و بانمک تر میشی بابا ماما گفتنات و که نگو یا اینکه همش می گی د د یعنی می خوای بری بیرون از خونه همش تو فکر گردشی وقتی صورت نازتو  نزدیک صورتم می کنی و آروم مامانو می بوسی دلم می خواد اینقد ببوسمت که جیغ بکشی راستی این روزا تا یه آهنگ شاد می شنوی خانوم خانومای مامان شروع به رقصیدن می کنی  موندم از کجا یادگرفتی اینجور شیرین و با عشوه و ناز می رقصی اینم عکس های جدیدت مامان فدای دخترش                               ...
24 آذر 1391

گردش هر روز زهرا

زهرا خانوم ما روز به روز ناز کردنش بیشتر میشه الان دیگه تو خونه نمی خوابه هر روز زهرا و خاله دو تایی می رن بیرون زهرا جون تو کالسکه میشینه و بعد یه ربع تا نیم ساعت ، بعضی اوقات هم 45 دقیقه خوابش می بره، اونوقت میان خونه و عزیز جون تو خواب بهش شیر می ده قربون دختر خوشگل خواهرم برم که وقتی خونه ی ماست و خاله از بیرون میاد خونه میپره بغلش و می رن بیرون خاله هم واسش یه بستنی می خره فدات بشم که اینقدر بستنی دوس داری امروز رفتیم بیرون که بخوابی اما وسط راه گریه کردی و اومدی بغل خاله و دیگه هم تو کالسکه ننشستی خاله هم تا خونه بغلت کرد این عکس رو همین حالا ازت گرفتم   این عکس مال چند وقت پیشه چرا پاتو تو کفش پد...
19 شهريور 1391